چه آینده ای در انتظار دنیای سینمایی مارول است؟

به گزارش وبلاگ رویال درام، استودیوی مارول به بن بست رسیده است؛ سریال های تلویزیونی آن ها به میزان گذشته تماشاگر ندارد، فیلم مارول ها به یکی از بزرگ ترین شکست های تجاری تاریخ ژانر ابرقهرمانی تبدیل شد، شرایط پروژه های آینده آن ها معین نیست و حالا با اخراج جاناتان میجرز، مولتی ورس شرور اصلی خود را از دست داده است. هیچ چیز برای دنیای سینمایی مارول خوب پیش نمی رود اما مارول و دیزنی چگونه می توانند شرایط را مدیریت نمایند؟

چه آینده ای در انتظار دنیای سینمایی مارول است؟

کانگ فاتح یکی از اجزای کلیدی مولتی ورس بود و در تعدادی از سریال ها و فیلم های مهم دنیای سینمایی مارول حضور داشته است، از مرد مورچه ای و زنبورک: شیدایی کوانتومی و لوکی تا فیلم انتقام جویان: سلسله کانگ که قرار بود سال 2026 اکران گردد اما حالا با اخراج جاناتان میجرز، مارول بازنویسی فیلم نامه آن را شروع نموده است. این بدین معنا است که فیلم انتقام جویان: جنگ های پنهان که برای اکران در سال 2027 برنامه ریزی شده بود نیز تغییرات اساسی خواهد داشت. در حال حاضر شایعاتی پیرامون جایگزین شدن کانگ فاتح با دکتر دووم (شرور مجموعه چهار شگفت انگیز) نیز شنیده می گردد اما چیزی به صورت رسمی تایید نشده است. در شرایط فعلی، چهار سناریوی مختلف وجود دارد که یکی از آن ها برای دنیای سینمایی مارول اتفاق خواهد افتاد.

1- مارول همین مسیر فعلی را ادامه می دهد

این آسان ترین راهی است که مارول می تواند در پیش بگیرد، خصوصا اینکه مولتی ورس مهم ترین عنصر روایی فاز چهارم و پنجم مارول به شمار میرود. با توجه به خاتمه بندی فیلم مارول ها و بعلاوه فصل دوم سریال لوکی، پروژه بعدی این شرکت ددپول 3 است و تا اینجا می دانیم که هیو جکمن بار دیگر نقش ولورین از مجموعه مردان ایکس را تکرار می نماید و احتمالا جنیفر گارنر در نقش الکترا بازخواهد گشت، این یعنی نسخه بعدی دنیای سینمایی مارول نیز ایده های مولتی ورس را ادامه می دهد و دنباله روی آثاری همچون مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست (2021) و دکتر استرنج در چنددنیای دیوانگی (2022) است.

ادامه دادن ساختار فعلی بدین معنا است که به جای حذف یا کمرنگ کردن کانگ فاتح، بازیگر نوی این نقش را برعهده خواهد گرفت. البته، مارول می تواند مثل گذشته عمل و این شخصیت را بدون هیچ شرحی جایگزین کند؛ به هر حال آن ها تا به امروز چند بار این کار را انجام داده اند، برای مثال دان چیدل بدون هیچ شرحی جایگزین ترنس هاوارد شد (برای نقش جیمز رودز/ماشین جنگی) یا مارک رافلو جایگزین ادوارد نورتون شد (برای نقش بروس بنر/هالک) و این تغییرات با حاشیه ای همراه نبود. ما بعلاوه می دانیم که نقش تادئوس راس را از این پس هریسون فورد ایفا خواهد نمود (به علت مرگ ویلیام هرت).

اتفاق خوب این است که عملکرد ناامیدنماینده فیلم مرد مورچه ای و زنبورک: شیدایی کوانتومی می تواند به نفع مارول تمام گردد زیرا بیشتر دیدنگران این فیلم را نادیده گرفتند، بنابراین تغییر دادن بازیگر کانگ فاتح چندان جلب توجه نخواهد نمود. اما در سوی مقابل، فروش پایین فیلم شیدایی کوانتومی یعنی فقط هواداران جدی و سرسخت مارول به دیدنی آن رفتند و احتمالا کسانی که نسخه های بعدی را هم دیدن می نمایند همین افراد هستند و برای آن ها ثبات اهمیت ویژه ای دارد و از این تغییرات استقبال نخواهند کرد. کسانی که دنیای سینمایی مارول را دنبال می نمایند، بعلاوه می دانند که همه واریانت های کانگ فاتح، ظاهر یکسانی دارند و نقش همه آن ها را جاناتان میجرز بازی می نماید؛ از او که باقی می ماند و ویکتور تایملی تا کانگِ شیدایی کوانتومی و البته شورای کانگ را هم از قلم نیاندازید.

اگر آن ها می خواهند هواداران جدی دنیای سینمایی مارول -و کسانی که حتی برای دیدنی بدترین فیلم های مجموعه مانند مارول ها به سینماها می روند- را شاد نمایند، باید همین مسیر فعلی را ادامه دهند و البته یک شرح قابل قبول پیدا نمایند که چرا کانگ فاتح حالا چهره متفاوتی دارد. و اگر قرار است شرحی داده گردد، فیلم ددپول 3 برترین انتخاب ممکن خواهد بود، برای مثال ددپول یک حرکت اشتباه کند و زمان را بهم بزند یا یک اتفاقی بیفتد که بعضی از شخصیت ها به هر علتی تغییر چهره دهند.

2- مارول مولتی ورس را ادامه می دهد اما کانگ فاتح را نادیده می گیرد

آیا دنیای سینمایی مارول اصلا به کانگ فاتح احتیاج دارد؟ بدون احتساب سکانس های پس از تیتراژ، ما تا به امروز با دو واریانت شرور او دیدار نموده ایم و می دانیم که یکی از آن ها قطعا کشته شده (او که باقی می ماند در فصل اول لوکی) و دیگری هم احتمالا مُرده است (کانگِ شیدایی کوانتومی). و می توان ادعا کرد که هیچ کدام از آن ها هم بر این دنیا سینمایی تاثیر خاصی نگذاشته اند؛ به ویژه کانگِ مرد مورچه ای که چندان تهدیدآمیز نبود، از قلم نیاندازید که او از ارتش مورچه ها مغلوب شد! آیا این مجموعه می تواند جلو برود و تظاهر کند که کانگ فاتح هرگز وجود نداشته است؟ فصل دوم سریال لوکی به این احتمال اشاره داشت که ویکتور تایملی (تنها واریانت غیرشرور کانگ) هرگز یک نسخه از کتاب راهنمای سازمان مغایرت زمانی (TVA) را دریافت ننموده و به همین علت وارد مسیر سفر در زمان شده است.

از این زاویه اگر به قضایا بنگریم، می توان واریانت های کانگ (شورای کانگ) که در سکانس پس از تیتراژ به نمایش گذاشته شدند را نادیده گرفت. ناگفته نماند که تاثیرگذاری و اهمیت سکانس های پس از تیتراژ مارول هم در سال های اخیر کمتر شده است؛ در این لحظات کوتاه ما با شخصیت ها یا رویدادهای هیجان انگیزی روبه رو می شویم که در مجموع تاثیری بر دنیای سینمایی مارول ندارند. برای مثال، در انتهای فیلم موربیوس (2022)، والچر (مایکل کیتون) با شرحات نه چندان قانع نماینده به ونوم-ورس قدم می گذارد یا خودِ ونوم در سکانس پس از تیتراژ فیلم ونوم: بگذارید کارنیج بیاید (2022) به دنیای سینمایی مارول قدم می گذارد تا شاید دیر یا زود شاهد تقابل او با مرد عنکبوتی باشیم.

دو فیلم فوق الذکر، محصول سونی هستند اما در هر صورت، با دنیای سینمایی مارول ارتباط دارند زیرا مرد عنکبوتیِ تام هالند بخشی از این دنیا است. ضمناً، فیلم های مارولی پیشین هم خطوط داستانی متعددی داشته اند که بعدها به کلی نادیده گرفته شدند. برای مثال، در دکتر استرنج (2016) اشاره شد که بارون موردو (چیویتل اجیوفور) در پی شکار جادوگران دنیا است اما در نسخه دنباله (2022)، تنها با یک واریانت از او دیدار کردیم. بنابراین وقتی به شورای کانگ می رسیم، آیا می توان آن ها را به راحتی نادیده گرفت؟ و فرض را بر این گذاشت سازمان مغایرت زمانی که در خاتمه فصل دوم سریال لوکی، حواسش به مولتی ورس است، شورای کانگ را هم مدیریت خواهد نمود تا نتوانند کاری انجام دهند؟

از یاد نبریم که بیشتر داستان های مولتی ورسِ کمیک های مارول نیز بدون حضور کانگ فاتح پیش رفته اند، از جمله جنگ های پنهان. جنگ های پنهان در حقیقت نام دو رویداد کمیکی بزرگ است که اولی سال 1984 الی 1985 منتشر شد و دومی در سال 2015 الی 2016. در نسخه دهه 80 میلادی، یک موجود قادر مطلق به نام بیاندر، تصمیم می گیرد که ابرقهرمانان و شرورهای بزرگ کره زمین را در سیاره ای به نام بتل ورلد گرفتار و آن ها را مجبور به مبارزه با یکدیگر کند.

اما در نسخه 2015، بیاندر با موجوداتی فضایی به نام بیاندرها جایگزین می گردد که باعث و بانی برخورد دنیا های مختلف هستند و همه چیز را به آشوب می کشانند. این رویکرد هوشمندانه بود زیرا به مارول اجازه داد تا خطوط داستانی 616 و آلتیمیت را تلفیق کند. اینگونه بود که مایلز مورالز و پیتر پارکر هر دو مرد عنکبوتی شدند، و احتمالا اینگونه است که مردان ایکس و چهار شگفت انگیز هم به دنیای سینمایی مارول قدم می گذارند. در هر دو قصه جنگ های پنهان، دکتر دووم نیز نقش مهمی را ایفا می نماید زیرا قدرتِ بیاندر/بیاندرها را به سرقت می برد.

برای تانوس بعدی دنیای سینمایی مارول، چند کاندیدای دیگر هم وجود دارد، همچون گالاکتوس ملقب به بلعنده دنیا ها، انایلوس که می تواند پس از مرگ دوباره زنده گردد، مولکول من (که او هم جنگ های پنهان 2015 نقش مهمی ایفا می کرد) و البته دراکولا (بر فرض اینکه فیلم بلید ساخته گردد). اما در شرایط کنونی، اگر مارول می خواهد مولتی ورس را به وسیله سریال ها و دنباله های سینمایی حفظ کند و به جنگ های پنهان برسد، معرفی دکتر دووم به عنوان شرور اصلی برترین انتخاب ممکن خواهد بود. و برای معرفی این شرور بزرگ، مارول حتی احتیاجی ندارد که تا ساخت نسخه نو چهار شگفت انگیز صبر کند. پلنگ سیاه یک پادشاهی مخفی دارد (واکاندا)، نیمور هم همین طور (آتلانتیس)، چه کسی می داند، شاید پای اعضای تیم تاندربولتز هم به یک کشور مخفی دیگر مثل لاتوریا باز گردد (کشوری که دکتر دووم فرانروای آن است).

3- مارول مولتی ورس را ادامه می دهد اما کانگ فاتح را به تدریج کنار می گذارد

یک راه بهتر این است که آگاه شویم کانگ فاتح بزرگ ترین تهدید دنیای سینمایی مارول نیست و یک شرور بزرگ تر از راه برسد و او را کنار بزند. این فرایند اما باید کمی تدریجی اتفاق بیفتد، یعنی کانگ رفته رفته کمرنگ و شرایط برای ورود دکتر دووم فراهم گردد.

در جنگ های پنهان 2015 -که احتمالا در مقایسه با نسخه دهه 80 میلادی، تاثیر بیشتر بر فیلم های آینده خواهد داشت- دکتر دووم اجزای دنیا های به جای مانده را تلفیق می نماید تا نسخه خودش از بتل ورلد را بسازد؛ دنیای ترسناک که او بر آن حکمرانی می نماید. اگر دنیای سینمایی مارول می خواهد که پیروزیت های انتقام جویان: خاتمه بازی (2019) را تکرار کند، بنابراین ابرقهرمانان محبوب ما در فیلم انتقام جویان بعدی شکست بزرگی خواهند خورد (و دکتر دووم دنیا بتل ورلد خودش را از به جای مانده مولتی ورس خلق می نماید)؛ از این طریق، شخصیت هایی از خطوط زمانی و دنیا های مختلف می توانند برای شکست دادن او متحد شوند، کاپیتان مارول، مگنیتو، مردان ایکس، چهار شگفت انگیز، بلید، نسخه نوی از مرد آهنی، هر کسی می تواند به این تیم نو ملحق گردد.

کمرنگ کردن کانگ فاتح حتی شاید احتیاجی به دکتر دووم هم نداشته باشد. ویکتور تایملی ثابت نموده است که همه واریانت های کانگ بد نیستند و در نسخه های کمیک، نبرد کانگ ها با یکدیگر را هم داشته ایم. لحظات خاتمهی فیلم مارول ها نیز ناخواسته به همین مسئله اشاره نمود، (خطر اسپویل) جایی که کامالا خان (ایمان ولانی) به سراغ کیت بیشاپ (هیلی استاینفلد) می رود تا تیم انتقام جویان جوان را تشکیل دهند. در کمیک ها، رهبری این گروه را آیرون لَد برعهده دارد، یک واریانت نوجوان از کانگ که وقتی دید در آینده چه اتفاقاتی رخ می دهد، به گذشته سفر کرد و تیمی تشکیل داد تا کانگ های فاتح را از بین ببرند. قصه می تواند از جایی شروع گردد که این تیم جوان پیروز شده است کانگ فاتح را شکست دهد و با یک تهدید تازه روبه رو می گردد. اگر مارول به این مسیر برود، هم به خواسته اولش می رسد (کنار زدن یک شرور ناپیروز) و هم به خواسته دومش (استفاده از مولتی ورس برای کنار هم قرار دادن چهره های آشنا و محبوب).

4- مارول مولتی ورس را به کلی رها می نماید

گاهی اوقات باید همه چیز را کنار گذاشت و از ابتدا شروع کرد و چه کسی می داند، شاید تمرکز روی شخصیت ها به جای خطوط زمانی آشفته، به مارول یاری کند تا به دوران شکوهمند گذشته بازگردد. فرض کنید مارول نتواند بعضی از چهره های قدیمی را راضی به بازگشت کند یا به توافق نرسیدند (جیمز مک آووی، توبی مگوایر، رابرت داونی جونیور و…)، یا تصمیم بگیرد که رویکرد تکیه به نوستالژی را کنار بگذارد و شخصیت های قدیمی فیلم های مردان ایکس را رها کند. پیش از آنکه کراس اُورها -و اطمینان بیش از حد به اعتبار برند- کار اصلی مارول گردد، قدرت اصلی آن ها این بود که کمیک های محبوب خود را به آثار سینمایی درخشان تبدیل نمایند.

مرد آهنی 3 (2013) با الهام از کمیک های مرد آهنی: احتضار ساخته شد و کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان (2014) هم بر اساس کمیکی به همین نام متولد شده بود. انتقام جویان (2012) در حقیقت اقتباسی از کمیک های اولیه آن ها بود (در تلفیق با آلتیمیت) و حتی کلیت ایده های تانوس نیز از کمیک های دستکش بی نهایت آمده است، اگرچه در نسخه های سینمایی از علاقه این شرور به بانوی مرگ (لیدی دث) خبری نیست. مارول آن قدر کمیک های برجسته و پیروز دارد که اصلا احتیاجی نیست درگیر ایده های مولتی ورس گردد، ضمن اینکه آن ها تا اینجا هم به هیچ وجه پیروز عمل ننموده اند.

برای مثال، احتیاجی نیست که شروری همچون گالاکتوس تنها یک بار استفاده و سپس بایگانی گردد و احتیاجی هم نیست که مثل فیلم چهار شگفت انگیز: قیام موج سوار نقره ای (2007) شبیه یک ابر بزرگ به تصویر کشیده گردد! او نماینده قدرتمندی همچون سیلور سرفر را دارد، بنابراین ما یک شرور کوچک تر را داریم که می تواند زمینه سازی ها برای ورود شرور اصلی را انجام دهد. کاری که لوکی برای تانوس در فیلم انتقام جویان انجام داده بود. معرفی گالاکتوس و سیلور سرفر در دنیای کمیک ها هم به همین صورت بود، یک آرک داستانی از سال 1966 به نام آمدن گالاکتوس. ایده اتحاد ابرقهرمانان در مقابل یک دشمن بزرگ شاید تکراری و البته ساده تر از مولتی ورس باشد، اما در سالی که گذشت، پرفروش ترین فیلم سال درباره عروسک ها بود (باربی)، بنابراین قصه های پیچیده و مبهم همواره جواب نمی دهند؛ آن هم در دورانی که سینمادوستان از ژانر ابرقهرمانی نفرت پیدا نموده اند.

اما اگر مارول در پی پیچیدگی و گستردگی است، همچنان می تواند راه های دیگری را امتحان کند، مثلا آن ها می توانند چیزی شبیه به خط داستانی خاندان اِم (2005) را فراوری نمایند، کمیکی که مسیر را برای ابرقهرمانان مدرن مارول هموار کرد. قصه خاندان اِم به طور خلاصه چنین است: واندا ماکسیموف (که هنوز نمی دانیم در فیلم ها زنده است یا خیر)، کنترل قدرت های خودش را از دست می دهد و یک دنیای موازی خلق می نماید، جایی که او و پدرش مگنیتو، حکمرانی می نمایند. در این دنیای موازی، جهش یافتگان نژاد برتر هستند و انسان ها طبقه زیرین به حساب می آیند و شرایط مناسبی ندارند. تکرار این خط داستانی -یا چیزی نزدیک به آن- در دنیای سینمایی مارول شاید سخت باشد اما به آن ها اجازه می دهد تا چیزی شبیه به مولتی ورس خلق نمایند، آن هم بدون اینکه نگران خطوط زمانی دیگر باشند. در کمیک ها، رویدادهای خاندان اِم -تقریبا- به نابودی کل نژاد جهش یافتگان منجر شد، بنابراین چندان سخت نیست که در نسخه سینمایی برعکس آن اتفاق بیفتد، یعنی رویدادی که باعث می گردد جهش یافتگان (مردان ایکس) به دنیای سینمایی مارول قدم بگذارند.

(خطر اسپویل فیلم مارول ها و فصل دوم لوکی)، این رویکرد بعلاوه باعث می گردد تا مونیکا رمبو در خاتمه مارول ها، وارد یک واقعیت دیگر نگردد، و بازگرداندن او هم احتیاجی به تغییر دنیا های موازی نداشته باشد (جادو بی تردید یک ترفند مناسب برای حل مسائل اخیر مارول است). و حالا که لوکی به اصطلاح پادشاه زمان است، مارول به راحتی می تواند پیش برود، بدون اینکه نگران برخورد خطوط زمانی مختلف باشد یا شخصیت هایی از دنیا های متفاوت بی علت در مقابل یکدیگر قرار بگیرند. مارول اگر می خواهد در آینده حرفی برای گفتن داشته باشد -خصوصا با شروع فصل تازه دنیای دی سی- باید هر چه زودتر چاره ای بیندیشد و حال باید دید کدام سناریو را برای دگرگونی دنیای سینمایی مارول به کار می گیرد.

منبع: Vulture

منبع: دیجیکالا مگ

به "چه آینده ای در انتظار دنیای سینمایی مارول است؟" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "چه آینده ای در انتظار دنیای سینمایی مارول است؟"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید